به تازگی شاهد برگزار شدن کنوانسیون حزب دموکرات با هدف معرفی نامزد نهایی این حزب در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا بوده ایم. رویدادی که پس از کناره گیری جو بایدن رئیس جمهور فعلی آمریکا از ادامه رقابت های انتخاباتی این کشور، از اهمیت فراوانی برخوردار بود و در قالب آن، کاملا هریس به عنوان نامزد مورد حمایت حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر آمریکا انتخاب و معرفی شد. 

در سوی دیگر این انتخابات نیز دونالد ترامپِ جنجالی قرار دارد که جهان او را به واسطه چهار سال حضورش در کاخ سفید و تصدی کرسی ریاست جمهوری آمریکا به خوبی می شناسد. یک شومنِ جنجالی که صرفا از رفتارهای پوپولیستی و عوام فریبانه و تصویر هالیوودی‌اش تغذیه و رشد می کند. در این میان، در کشورمان ایران نیز بعضا شاهدیم که برخی این سوال را مطرح می‌کنند که از میان کاملا هریس یا ترامپ، حضور کدامیک در قدرت به نفع کشورمان است؟ عده ای در جواب این سوال تاکید دارند که رویکردهای حزب دموکرات در رابطه با ایران ملایم تر است و بهتر است که یک رئیس جمهور دموکرات در کاخ سفید حضور داشته باشد. 

حامیان این ایده به این مساله اشاره می کنند که ترامپ در اتخاذ سیاست های ضدایرانی، اندک تردیدی به خود راه نمی دهد و این مساله را در قالب کارزار فشار حداکثری اش علیه کشورمان و خروج یکجانبه آمریکا از توافق برجام و شمار دیگری از سیاست‌ها و رفتارهاف به عینه به نمایش گذاشته است. با این همه، این استدلال، از پایه غلط است زیرا بنیان تحریم های آمریکا علیه کشورمان که در سال های اخیر تشدید نیز شده، همگی مرتبط با دوره حضور اوباما رئیس جمهور دموکرات آمریکا در قدرت است. در همین دوره بود که بانک مرکزی کشورمان تحریم شد و البته که یک ساختار پیچیده جهت وارد آمدن آسیب های اقتصادی به ایران طراحی شد. 

با این حال، به تازگی شاهد یک موضع گیری معنادار از سوی کاملا هریس در رابطه با کشورمان بوده ایم. 

وی تاکید کرده که اگر جایی صلاح ببیند و این درک را داشته باشد که ایران برای نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه غرب آسیا خطر و تهدید است، در حمله به کشورمان و منافع آن تردید نخواهد کرد. همین موضع گیری کاملا هریس کافی است تا خوشبینان از خواب بیدار شوند و بدانند که احزاب دموکرات و جمهوریخواه و دولت های مختلف برخاسته از این دو حزب در آمریکا، در سیاست خود در رابطه با کشورمان، صرفا در تاکتیک ها تفاوت دارند و خطوط اصلی سیاست شان کاملا ثابت هستند. 

هر دو حزب اصلی آمریکا، مذاکره با ایران را اهرمی برای تضعیف کشورمان و ضربه زدن به آن ارزیابی می کنند و به هیچ عنوان خواستار یک ایران قوی در منطقه نیستند. از این رو، آنچه برای ایران قدرت ساز است، تقویت بنیان های قدرت داخلی است. چنانکه همین حالا نیز این قدرت ایران بوده که برای کشورمان ایجاد امنیت و بازدارندگی کرده و الا اگر ایران ضعیف بود، آمریکا و متحدان غربی آن در حمله به کشورمان و ایجاد ویرانی در آن تردیدی به خود راه نمی دادند. با این حال، چون نمی‌توانند، مجبور به پذیرش واقعیتِ قدرت ایران هستند و صرفا حیله و فریب را اهرمی کارآمد برای خسارت زدن به کشورمان ارزیابی می‌کنند.